اشک پشیمانی بعد از قتل پدر
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۵۸۸۴۱
عصر ۲۲ آذرماه سال ۱۴۰۱ زنی هراسان با کلانتری ورامین تماس گرفت و از کشته شدن شوهر ۶۵ سالهاش به نام مرتضی خبر داد.
وی که بشدت گریه میکرد گفت: شوهرم در درگیری با پسرم کشته شد.
با این تماس، مأموران به خانهای قدیمی در ورامین رفتند و جسد خونین پیرمرد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
پسر ۲۵ ساله وی به نام مانی که در گوشهای ایستاده بود و گریه میکرد به اتهام قتل پدرش بازداشت شد و گفت: پدرم به سمت من حمله کرد و برای دفاع از خودم به ناچار او را کشتم، اما من راضی به مرگش نبودم و تیغ موکت بری ناخواسته با گردن او برخورد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در جلسه دادگاه خواهرهای مانی اعلام گذشت کردند، اما مادربزرگ وی گفت: من حاضر به گذشت نیستم و برای نوهام قصاص میخواهم.
پشیمانی از قتل پدر
سپس پسر جوان روبه روی قضات ایستاد و در تشریح جزییات ماجرا گفت: پدرم مرد بدخلقی بود و سر هر موضوعی با ما درگیر میشد. او قبلاً هم بارها با من و مادر و خواهرهایم بی دلیل درگیر شده و دعوا راه انداخته بود، از رفتار او خسته شده بودیم، اما همیشه مراعاتش را میکردیم و چیزی نمیگفتیم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: آن روز من در خواب بودم که پدرم با لگد مرا بیدار کرد. من شوکه شده بودم و نمیدانستم چرا پدرم دوباره عصبانی شده است. او میخواست من را کتک بزند. قبلاً هم چندبار بی دلیل مرا کتک زده بود. من آن روز چندبار درباره علت عصبانیتش سؤال کردم، اما به من جواب نداد. او عصبانی بود. با مشت و لگد به من ضربه میزد. میخواستم فرار کنم که مانع فرارم شد. ما با هم درگیر بودیم که تیغ موکت بری را که از قبل زیر مبل قرار داشت برداشتم تا از خودم دفاع کنم.
اما در آن گیر و دار ناخواسته تیغ موکت بری با گردن پدرم برخورد کرد و او روی زمین افتاد. او قبل از رسیدن اورژانس جان سپرد.
وی در حالی که اشک میریخت گفت: من واقعاً از این ماجرا پشیمان هستم و قصد کشتن پدرم را نداشتم. تیغ موکت بری سالهای سال زیر مبل قرار داشت و کسی به آن دست نمیزد. من در دعوا یکباره یاد تیغ موکتبری افتادم و برای دفاع از خودم آن را برداشتم. ولی هرگز فکر نمیکردم موجب کشته شدن پدرم شود.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، پسر جوان را به قصاص محکوم کردند.
منبع: ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: قتل پدر اخبار حوادث و انتظامی تیغ موکت بری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۵۸۸۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
به گزارش اعتماد، همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود.
کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست.
حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»